در ایران، کارآفرینی بهجای یک مسیر نوآورانه برای ساخت آینده، شبیه عبور از میدان مین است؛ مسیری پرخطر و نامطمئن که نیازمند جسارت، مهارت و انعطافپذیری است. منابع انسانی توانمند و بازار بکر وجود دارد، اما موانع سیاستگذاری اقتصادی، تحریمها و ساختارهای اداری سخت، کار را دشوار کردهاند.
نوسانات و نااطمینانی اقتصادی
تورم شدید، نرخ ارز ناپایدار و سیاستهای غیرقابل پیشبینی، بزرگترین موانع پیشروی کارآفرینان هستند. برنامهریزی بلندمدت تقریباً غیرممکن است و حتی تصمیمات کوتاهمدت نیازمند تحلیلهای پیچیده است.
فرسایش انرژی در بوروکراسی اداری
از ثبت شرکت تا صادرات، هر مرحله با قوانین متناقض، سامانههای پیچیده و رفتارهای سلیقهای همراه است. این فرایند زمانبر، انگیزهها را کاهش داده و بسیاری را به فعالیت غیررسمی سوق میدهد.
نبود حمایت واقعی و سیاستزدگی
حمایتهای وعده داده شده اغلب شعاری باقی ماندهاند. تسهیلات بانکی با بهره بالا، شتابدهندههای صوری و سیاستهای ناکارآمد، کارآفرین را ناچار به اتکا بر توان فردی و شبکههای کوچک میکنند.
مهاجرت نخبگان و تضعیف اعتماد اجتماعی
فضای بیثبات داخلی، نخبگان را به مهاجرت ترغیب کرده و هزینه جذب نیروی متخصص را افزایش داده است. بخشی از جامعه نیز بهدلیل تجربههای منفی، میان «کارآفرین» و «رانتجو» تفاوتی قائل نمیشود.
چرا هنوز ادامه میدهیم؟
با وجود موانع، رویاها و امید به ایجاد کسبوکار مفید زنده است. موفقیت در این شرایط طعم واقعی پیروزی را دارد. کارآفرینان با هوش هیجانی، نوآوری و مدیریت بحران، ماندن را انتخاب کردهاند، اما ادامه این مسیر بدون اصلاحات اساسی ممکن نیست.
️ ضرورت تغییر
برای رشد واقعی، باید میدان مین پاکسازی شود؛ با ایجاد ثبات اقتصادی، کاهش بوروکراسی، حمایت واقعی از اکوسیستم کارآفرینی و به رسمیت شناختن نقش کارآفرینان. در غیر این صورت، ممکن است روزی برسد که هیچکس حاضر به ادامه این مسیر نباشد.
کافیست کمی منطقی مشکلات ، معضلات و موانع را قبول و باور نماییم و قدم در مسیر رفع واقعی آنها برداریم ….